گزارش پژوهشی جدایی از دین که توسط گروه بررسیهای راهبردی میراث در آبان ۱۴۰۳ تهیه شده است، به بررسی روندها، دلایل و پیامدهای کاهش گرایش به دین در ایران و جهان میپردازد. این گزارش ضمن ارائه نظریههای مختلف در این زمینه، به تحلیل دادههای کمی و کیفی پرداخته و راهکارهایی برای مواجهه با این پدیده پیشنهاد میکند. آنچه در ادامه میآید نگاهی گذرا به متن این گزارش است.
اهداف و پرسشهای پژوهش
این گزارش دو هدف اصلی دارد:
1. بررسی روندهای جهانی کاهش گرایش به دین.
2. تحلیل دلایل و فرایندهای جدایی از دین با تکیه بر تجربیات زیسته افراد.
سوالات کلیدی پژوهش شامل موارد زیر است:
– وضعیت گرایش نداشتن به دین در جهان چگونه است؟
– چه تفاوتهایی در دلایل و زمینههای این گرایش وجود دارد؟
– پیامدهای این پدیده برای جوامع مختلف چیست؟
نظریههای مطرح در مورد جدایی از دین
گزارش به بررسی چندین چارچوب نظری برای تحلیل جدایی از دین پرداخته است و هر کدام از این نظریهها ابعاد و مفاهیمی متفاوت را در تبیین این پدیده اجتماعی مورد بررسی قرار میدهند.
1. نظریه سکولاریزاسیون
نظریه سکولاریزاسیون بر این باور است که با گسترش مدرنیته و پیشرفت در عرصههای علمی، فناوری، و اجتماعی، نقش دین در زندگی افراد به تدریج کاهش مییابد. این نظریه بر این نکته تأکید دارد که با رشد سطح آموزش و توسعه اقتصادی، جوامع به تدریج از ارزشهای دینی فاصله گرفته و به سمت ارزشهای سکولار گرایش پیدا میکنند. این تغییر بهویژه در جوامع صنعتی و پیشرفته مشهود است، جایی که مفاهیم علمی و عقلانی جایگزین بسیاری از باورها و آموزههای دینی شدهاند. سکولاریزاسیون نه تنها در رفتارهای عبادی بلکه در نگرشهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز تأثیرگذار است. به عنوان مثال، در کشورهای اروپای غربی و اسکاندیناوی، سکولاریزاسیون باعث کاهش چشمگیر در اعمال عبادی مانند حضور در کلیسا و شرکت در مناسک مذهبی شده است. در این نظریه، دین بهعنوان یک نهاد اجتماعی، با کاهش نفوذ خود در زندگی روزمره، به حوزههای خصوصیتر منتقل میشود.
2. نظریه بازار دینی
این نظریه، که توسط نظریهپردازانی مانند رودنی استارک و ویلیام بینبریج مطرح شده است، دین را به عنوان یک محصول در بازار رقابتی خدمات معنوی مورد تحلیل قرار میدهد. بر اساس این نظریه، افراد به دنبال آن هستند که نیازهای معنوی و روانی خود را به بهترین شکل ممکن تأمین کنند. اگر یک دین یا مذهب نتواند پاسخگوی این نیازها باشد، افراد به دنبال گزینههای دیگر خواهند بود. در جوامع مدرن، که دسترسی به اطلاعات و تنوع مذهبی بیشتر شده است، افراد آزادی بیشتری در انتخاب دارند و میتوانند به ادیان یا جنبشهای معنوی جدید روی آورند. این نظریه بر اهمیت کیفیت خدمات معنوی تأکید دارد و معتقد است که ادیان سنتی اگر نتوانند خود را با نیازهای جدید تطبیق دهند، جایگاه خود را در میان پیروانشان از دست خواهند داد. نمونههایی از این روند را میتوان در رشد جنبشهای معنوی نوظهور در آمریکای شمالی و اروپا مشاهده کرد.
3. نظریه انتخاب عقلانی
نظریه انتخاب عقلانی، که برگرفته از مفاهیم اقتصادی است، دین را به عنوان یکی از گزینههای موجود در میان تصمیمات فردی در نظر میگیرد. این نظریه بیان میکند که افراد بر اساس محاسبه سود و زیان، تصمیم میگیرند که آیا به دین گرایش داشته باشند یا از آن جدا شوند. در این چارچوب، گرایش به دین یا جدایی از آن نه به عنوان یک الزام اجتماعی یا فرهنگی، بلکه به عنوان یک تصمیم عقلانی و آگاهانه تلقی میشود. به عنوان مثال، افرادی که باور دارند دین میتواند به آنها آرامش روحی و حمایت اجتماعی ارائه دهد، ممکن است به آن گرایش پیدا کنند، در حالی که کسانی که دین را مانعی برای آزادیهای فردی خود میبینند، ممکن است از آن فاصله بگیرند. این نظریه همچنین توضیح میدهد که چرا برخی افراد در جوامع سکولار همچنان به ادیان سنتی پایبند هستند؛ زیرا آنها معتقدند که سود معنوی و اجتماعی دین بیشتر از هزینههای آن است.
4. نظریه اثر سرریز
نظریه اثر سرریز تأکید دارد که تغییرات در یک حوزه اجتماعی یا فرهنگی میتواند به سایر حوزهها نیز انتقال یابد و بر نگرشها و رفتارهای دینی افراد تأثیر بگذارد. برای مثال، تحولات سیاسی یا اقتصادی میتوانند بر دیدگاههای دینی تأثیرگذار باشند. در برخی موارد، ناکارآمدی نهادهای سیاسی یا اقتصادی میتواند به کاهش مشروعیت نهادهای دینی مرتبط با آنها منجر شود. همچنین، این نظریه بر ارتباط متقابل بین نهادهای اجتماعی تأکید دارد و بیان میکند که تغییر در یکی از این نهادها میتواند به زنجیرهای از تغییرات در نهادهای دیگر منجر شود. نمونهای از این اثر را میتوان در دوران انقلابهای اجتماعی و فرهنگی مشاهده کرد که منجر به بازتعریف نقش دین در جامعه شدند. به عنوان مثال، در کشورهای خاورمیانه، تغییرات سیاسی و اجتماعی مانند بهار عربی موجب افزایش تمایل به جدایی دین از سیاست در میان برخی گروههای اجتماعی شده است.
یافتههای کلیدی در سطح جهانی
در کشورهای غربی، کاهش گرایش به دین یکی از تحولات برجسته دهههای اخیر است و بهویژه در میان جوانان، که تمایل بیشتری به ارزشهای سکولار و علمی دارند، مشهود است. این نسل جدید معمولاً دین را به عنوان یک سنت کهنه و غیرقابل انطباق با نیازهای مدرن زندگی خود میپندارد و به جای آن به اخلاقیات انسانی، فردگرایی و ارزشهای سکولار روی میآورد. یکی از عوامل کلیدی در این روند، رشد آموزش و دسترسی به اطلاعات جدید است که به افراد این امکان را میدهد تا باورهای سنتی را به چالش بکشند و به تفکر نقادانه بپردازند. افزایش سطح تحصیلات، همراه با توسعه فناوری اطلاعات و شبکههای اجتماعی، دسترسی گستردهتری به منابع فکری جهانی فراهم کرده و باعث گسترش نگرشهای سکولار شده است.
رشد گروههای بدون وابستگی دینی در جهان غرب، بیشتر به دلیل تغییرات خودخواسته اعتقادی است و ارتباطی به مهاجرت یا نرخ باروری ندارد. این گروهها که به طور فزایندهای به عنوان «none» شناخته میشوند، معمولاً با ترک ادیان سنتی، به دنبال هویتهای جدید فکری و معنوی هستند. فرایند تغییر دین یا اصطلاحاً «switching» در این میان نقش برجستهای ایفا میکند. این پدیده نشاندهنده تغییرات عمده در هویتهای اعتقادی افراد و دور شدن آنها از نهادهای مذهبی سنتی است. بسیاری از این افراد دین را به عنوان یک سیستم محدودکننده میبینند و به دنبال آزادی فکری و معنوی بیشتری هستند.
در کشورهای عربی، جدایی از دین طی دو دهه اخیر روندی پیچیده و گاه متناقض داشته است. جنگها، انقلابها و جهانیشدن به طور گستردهای بر نگرشهای دینی مردم این مناطق تأثیر گذاشتهاند. در این کشورها، جوانان بهویژه به دلیل دسترسی بیشتر به فناوریهای نوین و رسانههای اجتماعی، تمایل بیشتری به تجدیدنظر در باورهای مذهبی دارند. با این حال، این روند در کشورهای مختلف عربی با شدت و سرعت متفاوتی مشاهده میشود. برای مثال، در لبنان و عراق، شاهد افزایش تعداد افرادی هستیم که خود را بدون وابستگی دینی معرفی میکنند. این تغییرات غالباً به دلیل تعارض میان ساختارهای سنتی مذهبی و واقعیتهای اجتماعی و سیاسی جدید است.
در ترکیه، دین همچنان در سطح عقیدتی نقش مهمی ایفا میکند و بسیاری از مردم خود را دیندار میدانند. اما کاهش در اعمال عبادی نظیر نماز، روزه و رعایت حجاب در سالهای اخیر مشهود است. این کاهش عمدتاً در میان جوانان تحصیلکرده و شهرنشین مشاهده میشود که به ارزشهای مدرن و سکولار تمایل دارند. برخلاف تصورات رایج، این تغییرات نشان میدهد که حتی جوامعی که به نظر دینمدار میرسند، نمیتوانند از تأثیرات فرهنگی و اجتماعی مدرنیته مصون بمانند. جوانان ترکیه با دسترسی به منابع اطلاعاتی گستردهتر و قرار گرفتن در معرض فرهنگهای جهانی، به دنبال بازتعریف هویت دینی و فرهنگی خود هستند و این موضوع به کاهش نقش نهادهای مذهبی سنتی منجر شده است. این روندها نشاندهنده تغییرات عمده در ساختارهای اعتقادی و اجتماعی جوامع مختلف هستند.
دلایل و زمینههای جدایی از دین در ایران
– تغییرات اجتماعی و فرهنگی: گسترش آموزش و افزایش سطح آگاهی عمومی در ایران، بهویژه در میان نسل جوان، تأثیر چشمگیری بر نگرشهای دینی داشته است. افراد امروزه بیشتر به بررسی نقادانه باورهای سنتی میپردازند و با دسترسی به اطلاعات گسترده از طریق اینترنت و رسانههای اجتماعی، به دنبال پاسخهای جدید و معنادار برای سوالات زندگی خود هستند. بهعلاوه، ظهور شبکههای اجتماعی و تبادل اطلاعات در سطح بینالمللی، افقهای فکری نسل جدید را گسترش داده و زمینهساز تردید در باورهای سنتی شده است.
– تأثیرات جهانی و فرهنگی: با گسترش ارتباطات جهانی و آشنایی با مفاهیمی چون دموکراسی، حقوق بشر و آزادیهای فردی، بسیاری از ایرانیان به ارزشهای جهانی و حقوقی جدید روی آوردهاند. این تغییرات فرهنگی و ارزشی باعث شده که برخی افراد دین را به عنوان یک مانع برای پیشرفت فردی و اجتماعی ببینند و در نتیجه از آن فاصله بگیرند. همچنین، تماس با فرهنگها و اندیشههای مختلف جهان از طریق سفر، مهاجرت و ارتباطات بینالمللی، نگرشهای سنتی را تحت تأثیر قرار داده است.
– نقش دولت و سیاستهای حکومتی: دین در ایران نقش پررنگی در ساختار حکومت و سیاستگذاریهای کلان دارد. اعمال محدودیتها و فشارهای مذهبی توسط حکومت میتواند منجر به نارضایتی عمومی شود. اجباری بودن برخی اعمال مذهبی و محدود کردن آزادیهای فردی باعث شده که برخی افراد دین را با تحمیل و اجبار مرتبط بدانند. این تعارض میان سیاستهای حکومتی و ارزشهای فردی، گرایش به سکولاریزاسیون و جدایی دین از سیاست را در میان برخی از اقشار جامعه تقویت کرده است.
– رشد نگرشهای علمی و عقلانی: افزایش دسترسی به تحصیلات عالی و گسترش مباحث علمی و فلسفی در جامعه، افراد را به سوی تفکرات انتقادی و نگرشهای علمی سوق داده است. این روند بهویژه در میان دانشجویان و تحصیلکردگان مشهود است که بیشتر به جای تکیه بر آموزههای دینی، به دنبال توضیحات علمی و منطقی برای مسائل جهان هستند. رشد نگرشهای عقلانی به تدریج باعث شده که بسیاری از مردم دین را به عنوان یک پاسخ ناکافی برای پرسشهای اساسی خود بدانند.
– افزایش فردگرایی و آزادیهای شخصی: تمایل به استقلال در تصمیمگیریهای فردی و تأکید بر آزادیهای شخصی در دهههای اخیر در ایران افزایش یافته است. این گرایش که بیشتر در میان جوانان و طبقات متوسط شهری دیده میشود، باعث کاهش تأثیرپذیری از نهادهای سنتی مذهبی شده است. افراد به دنبال آن هستند که خود مسیر زندگی و ارزشهای خود را تعیین کنند و محدودیتهایی را که از سوی دین یا سنتهای مذهبی بر آنها تحمیل میشود، کنار بگذارند. این روند، که همزمان با تغییرات اجتماعی گستردهتری رخ داده است، نقش مهمی در کاهش وابستگی به دین ایفا کرده است.
پیامدهای جدایی از دین
– در سطح فردی: افزایش چالشهای روانی و هویتی به دلیل فقدان حمایتهای معنوی. افراد ممکن است در غیاب نظامهای دینی که پیشتر پاسخگوی سوالات معنوی و اخلاقی آنان بودهاند، دچار نوعی سردرگمی و بیهویتی شوند. همچنین، نبود یک منبع معنوی مشخص میتواند باعث افزایش استرس و کاهش توانایی مقابله با مشکلات شود.
– در سطح اجتماعی: کاهش انسجام اجتماعی و افزایش اختلافهای فرهنگی و نسلی. دین بهعنوان یک نیروی متحدکننده در جوامع نقش داشته و حذف آن میتواند منجر به تقابل میان نسلها و فرهنگهای مختلف شود. این موضوع ممکن است به بروز تعارضهای اجتماعی و کاهش همبستگی میان اعضای جامعه بینجامد.
– در سطح سیاسی: کاهش مشروعیت حکومتهایی که بر مبنای دینمداری عمل میکنند. با افزایش جدایی افراد از دین، میزان پذیرش و مشروعیت حکومتهایی که از دین بهعنوان یک ابزار سیاسی استفاده میکنند، کاهش مییابد. این موضوع میتواند به ناآرامیهای سیاسی و تغییرات ساختاری در حکومتها منجر شود.
پیشنهادها و راهکارها
1. پژوهشهای کیفی و کمی: نیاز به مطالعات عمیق برای درک بهتر دلایل و روندهای جدایی از دین.
2. پذیرش واقعیتهای اجتماعی: شناخت دقیق تحولات و انعطافپذیری در مواجهه با آنها.
3. معنادهی به زندگی: تقویت نقش دین در ارائه پاسخهای معنوی به نیازهای روزمره.
4. توسعه آموزش: بازآموزی مربیان و معلمان برای ارائه دیدگاههای متنوع دینی.
5. تقویت گفتگوهای بینفرهنگی: پذیرش تکثر و ایجاد فضای گفتگوی سازنده.
جمعبندی
گزارش نشان میدهد که جدایی از دین پدیدهای چندبُعدی است که تحت تأثیر عوامل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی قرار دارد. این روند در کشورهای مختلف با ویژگیهای خاص خود ظاهر میشود و نیازمند رویکردهای متنوع و انعطافپذیر برای مدیریت و کاهش پیامدهای آن است.