اسلام حضاری (اسلام تمدنی)، که در ۳۰ ژانویه ۲۰۰۳ از سوی نخستوزیر سابق مالزی، عبدالله احمد بداوی، معرفی شد، اغلب با تلاشهای او برای ترویج میانهروی، در کنار تمرکز بر توسعه و مدرنیزاسیون، همراه دانسته میشود. با این حال، یک جنبه که اغلب نادیده گرفته میشود، این است که او چگونه با دیگر کشورهای مسلمان، بهویژه در خاورمیانه، برای توسعه این چارچوب همکاری کرد. این امر به طور قابل توجهی به کاهش فرقهگرایی و افراطگرایی در عرصههای جهانی و داخلی کمک کرد و مالزی را قادر ساخت تا با وجود تفاوت در مذاهب اسلامی، روابط نزدیکتری با کشورهای مختلف با اکثریت مسلمان برقرار کند. در این زمینه، این رویکرد مزایای خاصی را برای جامعه شیعه در مالزی در دوران تصدی عبدالله بداوی فراهم آورد.
عبدالله بداوی که با محبت «پاکلاه» (معادل محاورهای آقا/عمو عبدالله) نامیده میشد، در ۱۴ آوریل ۲۰۲۵ درگذشت. او در دوران رهبری خود در مالزی (۲۰۰۳-۲۰۰۹)، اسلام حضاری را که شامل مجموعهای از ۱۰ ارزش مترقی و میانهروی اسلامی است، بینالمللی کرد. او این ایده را در گفتگویی با ملک عبدالله اردن در امان در اکتبر ۲۰۰۵ ترویج داد. دیدگاههای او با نظرات ملک عبدالله، که در آن زمان پیشگام «پیام امان» (راهاندازی شده در نوامبر ۲۰۰۴) بود، همسو بود. دو هدف مهم پیام امان، رد فرقهگرایی در جهان اسلام و توقف رویه تکفیر (مرتد خواندن مسلمانان) بود. عبدالله بداوی به همراه بسیاری از اعضای کابینهاش از امضاکنندگان این پیام بود.
در دسامبر ۲۰۰۵، او در سومین نشست فوقالعاده کنفرانس سران اسلامی که در مکه، عربستان سعودی، برگزار شد، سخنرانی کرد. او در سخنرانی خود اظهار داشت که امت اسلامی دیگر نمیتواند در حالت انکار باقی بماند و باید علل ریشهای بحران آن (افراطگرایی، تعصب و تکفیر) به طور جامع مورد بررسی قرار گیرد. یکی از نتایج کلیدی این اجلاس، اجماع بر این بود که وحدت مسلمانان از طریق خشونت، آنگونه که برخی عناصر افراطی ترویج میکنند، قابل دستیابی نیست. این اجلاس همچنین بر لزوم ترویج مدارا و میانهروی تأکید کرد.
عبدالله بداوی برای گسترش پیام میانهروی خود به سختی تلاش کرد. در سال ۲۰۰۷، به عنوان رئیس سازمان همکاری اسلامی، او تصمیم گرفت نتایج «اعلامیه مکه ۲۰۰۵» و «برنامه اقدام دهساله» را که بر اصول اساسی اسلامی یعنی میانهروی، مدارا و همزیستی مسالمتآمیز تأکید داشت، ارتقا دهد. اما پیام امان به عنوان یک سند دیپلماتیک رسمی، کشش قابل توجهی پیدا نکرد. پدیده تکفیر در آن زمان در خاورمیانه، بهویژه در طول جنگ داخلی سوریه، گسترش یافت.
دعوت عبدالله بداوی به وحدت مسلمانان صرفاً یک لفاظی نبود. او نشان داد که چگونه مالزی میتواند به طور مؤثر این چشمانداز را برای جهان اسلام گستردهتر به نمایش بگذارد، هرچند تلاشهای او برای کاهش تنشهای فرقهای تا حد زیادی کمتر از آنچه باید، مورد قدردانی قرار گرفته است.
در داخل مالزی، مسلمانان شیعه تحت پوشش اسلام با تبعیض قانونیشده، نفرت مذهبی و به حاشیه رانده شدن سیستماتیک مواجه بودند. فتوای صادر شده از سوی دولت مرکزی که از سال ۱۹۹۶ تشیع و ترویج آموزههای شیعی را در این کشور ممنوع کرده بود، برای توجیه طیف وسیعی از نقض حقوق بشر مورد استفاده قرار میگرفت. دولت از این فتوا، قوانین شرعی، بوروکراسی مذهبی و رسانهها برای آزار و اذیت شیعیان استفاده میکرد.
بر اساس تحقیقات نویسنده و تعاملات مستقیم با جامعه شیعه مالزی بین سالهای ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۶، بسیاری از آنها از دولت عبدالله بداوی قدردانی کرده و آن را منصفانه و مساعد برای رفاه خود توصیف میکردند. برخی از اعضای جامعه شیعه به این نویسنده گفتند که با وجود محدودیتهای کلی علیه آنها در کشور، عبدالله بداوی با برخی از رهبرانشان دیدار کرده بود. آنها همچنین تلاشهای او برای ترویج «پیام امان» و «اعلامیه اسلامآباد ۲۰۰۷» را به رسمیت شناختند. اعلامیه اخیر تصریح میکرد که هیچ سنی یا شیعهای نباید مورد «قتل یا آزار» قرار گیرد و از مسلمانان میخواست از «لقبگذاری، توهین، تعصب، یا بدگویی و ناسزاگویی» بر اساس خطوط فرقهای یا قومی خودداری کنند.
تعامل عبدالله بداوی با شیعیان در مالزی به برادرانشان در خارج از کشور نیز گسترش یافت. او هیچ تردیدی در تعامل با ایران، که به عنوان نماینده جامعه جهانی شیعه در نظر گرفته میشود، از خود نشان نداد. او در مه ۲۰۰۵ از این کشور بازدید کرد و با رهبر معظم انقلاب، آیتالله علی خامنهای، دیدار نمود. او همچنین چندین بار به عنوان وزیر امور خارجه و معاون نخستوزیر به ایران سفر کرده بود.
نکته قابل توجه این است که سفر سال ۲۰۰۵ چندین ماه قبل از دیدار او با ملک عبدالله در مکه، جایی که او موضعی برجسته ضد فرقهگرایی اتخاذ کرد، رخ داد.
عبدالله بداوی در سال ۲۰۰۸ به ایران بازگشت و با رئیسجمهور وقت، محمود احمدینژاد، گفتگوهای دوجانبه داشت. احمدینژاد نیز در سالهای ۲۰۰۶ و ۲۰۰۸ از مالزی بازدید کرد. این تعاملات در دورهای صورت گرفت که ایران به دلیل برنامه هستهای خود با تحریمهای بینالمللی مواجه بود.
تحت رهبری عبدالله بداوی، مالزی اغلب موضعی همدلانه نسبت به ایران اتخاذ میکرد. او همچنین موضعی قاطع در قبال مسائل مربوط به عراق داشت، حتی زمانی که این امر مستلزم رویارویی با ایالات متحده بود. عراق، که محل زندگی جمعیت قابل توجهی از شیعیان است، در سال ۲۰۰۴ به یک نقطه کانونی تبدیل شد، زمانی که عبدالله بداوی از ایالات متحده خواست تا به اقدامات خشونتآمیز در نجف، یکی از مقدسترین شهرهای عراق برای مسلمانان شیعه، پایان دهد.
به گفته شیعیان در مالزی، این رویکرد فراگیر و متعادل توسط جانشین عبدالله بداوی ادامه نیافت. در دوران نجیب رزاق، روابط مالزی با ایران رو به وخامت گذاشت و با انتقاد علنی از اقدامات ایران در خاورمیانه مشخص شد. این تغییر به اوجگیری احساسات فرقهگرایانه کمک کرد. دولت نجیب به طور ویژه به عربستان سعودی، رقیب منطقهای ایران، نزدیک در نظر گرفته میشد.
در دوران تصدی نجیب، جامعه شیعه در مالزی با آزار و اذیتهای مکرر مواجه شد و رفتاری که با آنها شد، از بدترین موارد در تاریخ اخیر بود. این اقدامات توسط کمیسیون حقوق بشر مالزی، گزارشگران ویژه سازمان ملل، وزارت امور خارجه آمریکا و گروههای دیدهبان بینالمللی مانند «دیدهبان حقوق شیعیان» محکوم شد. اوج این سرکوب، ناپدیدسازی قهری عمری چه مات، یک فعال برجسته شیعه از ایالت پرلیس، در سال ۲۰۱۶ بود.
رهبری عبدالله بداوی نقشی حیاتی در کشوری ایفا کرد که زمانی به عنوان چراغ راه اسلام مترقی دیده میشد. متأسفانه، اکنون این رویکرد صرفاً لفاظی سیاسی تلقی میشود و استراتژی از بالا به پایین آن نتوانست از حفظ «اسلام حضاری» حمایت کند.
اگرچه نخستوزیر کنونی، انور ابراهیم، به طور فزایندهای به عنوان یک صدای برجسته در بلوک کشورهای اسلامی درک میشود، اما او باید نقش خود را فراتر از ابراز نگرانی درباره بحران فلسطین گسترش دهد. انور همچنین میتواند به عنوان یک پل میان کشورهای مختلف اسلامی که در گرایشهای ایدئولوژیک، رویکردهای عملی به اسلام و وابستگیهای فرقهای متفاوت هستند، عمل کند.[1]
[1] fulcrum.sg/abdullah-badawi-esteemed-in-the-shia-community











