از یتیمی در دهلی تا قله‌های علم و خطابه در هند و پاکستان

علامه سید محمد دهلوی از بزرگ‌ترین خطیبان و عالمان معاصر بود که با هوش سرشار، بیان شیوا و خدمات علمی و اجتماعی فراوان، جایگاهی ممتاز در میان مسلمانان شبه‌قاره و دیگر کشورها یافت. وی از کودکی یتیم شد، اما با تلاش و پشتکار در مدارس دهلی، لکهنو و رامپور بالید و سرانجام به‌عنوان «خطیب اعظم» شهرتی جهانی یافت. آثار علمی، خدمات اجتماعی و خطابه‌های پرشور او در هند، پاکستان، ایران، عراق و آفریقا نام او را جاودانه ساخت.

خطیب اعظم، حاج سید محمد دهلوی، در سال ۱۳۱۷ هجری قمری برابر با ۱۸۹۹ میلادی در منطقه‌ی «پتن هیری» از بخش «بجنور» دیده به جهان گشود.

پدر بزرگوارشان جناب «آفتاب حسین» بودند که در «پنجه شریف» دهلی مدفون‌اند. ایشان در مدرسه‌ی «انگلو عربی» دهلی تدریس می‌کردند و به همین سبب، سید محمد دوران کودکی و رشد خود را در همان‌جا سپری کرد. در سال ۱۳۲۱ قمری، در حالی که بیش از چند سال نداشت، پدرش را از دست داد. پس از چهلم پدر، مادرش او را برای آموزش نزد «قاری عباس حسین رضوی جارچوی» فرستاد. حدود یک سال بعد، مادرش نیز دار فانی را وداع گفت و سید محمد یتیم و تنها شد.

پس از پایان ایام سوگواری مادر، دوباره به دهلی بازگشت. در آنجا دوستان پدر، همچون مولانا میرزا محمد حسن و مولانا سید محمد هارون، که هر دو از استادان مدرسه‌ی عربی بودند و می‌خواستند او را جانشین پدر ببینند، کتاب‌های هدایه، کافیه و دیگر متون درسی را به او آموزش دادند و سپس به لکهنو فرستادند. «مولانا سید محمد انبالوی» او را در مدرسه‌ی «ناظمیه» لکهنو ثبت‌نام کرد. پس از چهار سال، «مولانا مقبول احمد دهلوی» او را به شهر «رامپور» فراخواند. در سال ۱۹۱۲ میلادی توانست مقطع «مولوی فاضل» را در مدرسه‌ی «عالیه‌ی رامپور» نزد استاد «شیخ محمد طیب مکی» بگذراند و سپس از دانشگاه پنجاب مدرک بگیرد. نواب «امراء میرزا» که در انتظار چنین روزی بود، او را به‌عنوان استاد در مدرسه‌ی عربی پذیرفت.

استادان

از استادان وی می‌توان به این بزرگان اشاره کرد:

  • قاری سید عباس حسین رضوی جارچوی
  • آیت‌الله نجم‌الحسن رضوی
  • مولانا هارون زنگی پوری
  • مولانا مقبول احمد دهلوی
  • شیخ محمد طیب مکی
  • مولانا محمد میرزا حسن و …

سید محمد به سبب استعداد و هوش خدادادی، به‌سرعت در عرصه‌ی علم و سخنرانی درخشید. اهالی دهلی یتیمِ آفتاب را همچون نور چشم گرامی داشتند و او را بسیار مورد احترام قرار دادند. وقتی بر منبر سخن می‌گفت، گویی «مولانا آفتاب حسین» زنده است و سخن می‌گوید، و مردم با شنیدن کلامش به یاد پدرش می‌افتادند.

در یکی از مجالس، هنگام سخنرانی او، «سید منیر دهلوی» به پا خاست و در ستایشش چنین سرود:

مولوی سید محمد هست عدیل آفتاب

دیدمش در ظاهر و باطن مثیل آفتاب

شهر دهلی بوسه زد بر پای او و بعد گفت:

راست گفتند، آفتاب آمد دلیل آفتاب

ویژگی‌ها و آثار

ایشان مردی اهل مطالعه و تحقیق بود و در میان اهل سخن به‌خوبی درخشید. بیانی شیرین داشت و با قدرت کلام، شنوندگان را شیفته می‌کرد. مردم ساعت‌ها به سخنانش گوش می‌دادند و سرشار از بهره برمی‌گشتند. او مطالب سنگین علمی و فلسفی را با زبانی ساده و همه‌فهم بیان می‌کرد، به گونه‌ای که برای عامه و خواص دلنشین و قابل درک بود.

در یکی از مراسم‌ها، پس از سخنرانی «بلبل هند» سروحنی نایدو، او چنان خطابه‌ای ایراد کرد که روزنامه‌ی «منادی» به قلم خواجه حسن نظامی، از وی با عنوان خطیب اعظم یاد نمود.

شهرتش از دهلی فراتر رفت و از دکن تا کشمیر، از کراچی تا داکا، و حتی در ایران، عراق و آفریقا به‌عنوان سخنوری توانا شناخته شد.

خدمات اجتماعی

  • در سال‌های ۱۹۳۹ و ۱۹۵۱ میلادی به زیارت عتبات عالیات عراق مشرف شد.
  • در سال ۱۹۶۶ میلادی به حج خانه‌ی خدا نائل گشت.
  • انسانی بخشنده و مهربان بود و برای بهبود وضعیت مردم کارهای عمرانی فراوان انجام داد
  • تأسیس خوابگاه شیعیان در مظفرنگر
  • ساخت یتیم‌خانه در جهنگ
  • تأسیس سالن شیعیان در دهلی
  • سرپرستی یتیم‌خانه‌ی شیعیان در بارگاه پنجه شریف
  • بنیان‌گذاری اداره‌ی اوقاف شیعه
  • ساخت سالن بزرگ باغ قیصر در بمبئی
  • تشکیل هیئتی بزرگ در رامپور برای تفسیر قرآن کریم و نگارش حدود ۵۰۰ صفحه مقدمه بر آن

اما با وقوع جدایی هند و پاکستان، دشمنانش خانه و کتابخانه‌ی او را به آتش کشیدند. ناگزیر به پاکستان مهاجرت کرد و در آنجا نیز فعالیت‌های علمی، فرهنگی، اجتماعی و رفاهی خویش را ادامه داد.

تألیفات

  • نور العصر
  • مقدمه‌ی تفسیر قرآن (۵۰۰ صفحه، از بین رفته در زمان جدایی هند و پاکستان)
  • ترجمه‌ی مقتل ابی مخنف
  • رسول(ص) و اهل‌بیتش
  • معجزات ائمه‌ی اطهار
  • صدها دفتر یادداشت در موضوعات گوناگون (چاپ‌نشده)

وفات

سرانجام، این عالم ربانی و خطیب بزرگ، بر اثر بیماری قلبی، در تاریخ ۲۹ جمادی‌الثانی ۱۳۹۱ هجری قمری برابر با ۲۰ اوت ۱۹۷۱ میلادی در شهر کراچی چشم از جهان فروبست.

مردم بسیاری در تشییع و نماز بر پیکرش حضور یافتند و با اندوه فراوان، او را در قبرستان باغ خراسان کراچی به خاک سپردند. رهبران سیاسی و مذهبی از سراسر کشور پیام تسلیت فرستادند و خبر رحلتش در روزنامه‌ها بازتاب یافت.

مولانا قائم رضا «نسیم امروهوی» در رثای او چنین سرود:

اینکه قبر شمع خاموش زبان آگهی

هست قبر پیری احساس فرض منصبی

نوشته های مرتبط

منشورات ذات صلة

Related posts

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا