از زمان سقوط دولت عوامی لیگ (AL) در بنگلادش در ۵ اوت ۲۰۲۴، به دنبال یک خیزش تودهای به رهبری دانشجویان، خشونتهای مذهبی در این کشور افزایش یافته است. حملات به جوامع اقلیتهای دینی، بهویژه هندوها، رشد کرده است. علاوه بر این، اختلافات در میان اکثریت مسلمان بر سر تفاسیر عقیدتی، کنترل اماکن مذهبی و نفوذ سیاسی به سطح آمده و به درگیریهای خشونتآمیز منجر شده است.
مسلمانان ۹۱ درصد از جمعیت بنگلادش را تشکیل میدهند و این جامعه یکدست نیست.
در این میان، علمای «قومی» که عمدتاً مدرسهمحور هستند؛ پیروان «اهل سنت» یا «بریلوی» که بر آیینهای صوفیانه تأکید دارند؛ احیاگران «دیوبندی» که تفسیری بنیادگرایانهتر از اسلام را ترویج میکنند؛ و اصلاحطلبان «سلفی»، «وهابی» یا «سنی» حضور دارند. همه این گروهها در گذشته با یکدیگر همزیستی داشتهاند. اما به طور فزایندهای، اختلافات ایدئولوژیک آنها به خشونت کشیده شده است.
برای سالهای متمادی، بنگلادش جامعهای مداراگر و تحت تأثیر تصوف بود که در آن هندوها و مسلمانان در کنار یکدیگر زندگی میکردند، جشنهای یکدیگر را گرامی میداشتند و به سنتهای محلی احترام میگذاشتند. با این حال، پس از جنگ آزادسازی در سال ۱۹۷۱، اسلام سیاسی شتاب گرفت و در دوران رژیمهای ژنرال ضیاءالرحمن در اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰، و ژنرال حسین محمد ارشاد در دهه ۱۹۸۰، عناصر اسلامی در ساختار حکومت نهادینه شدند. در این دوره، شبکههای مذهبی نفوذ خود را بر سیاست و جامعه گسترش دادند.
در طول دهه ۱۹۹۰، حمایتهای مالی و ایدئولوژیک از سوی کشورهای حاشیه خلیج فارس، گروههای وهابی، سلفی و دیوبندی را تقویت کرد. در همین حال، مدارس «قومی» در سراسر کشور مانند قارچ رشد کردند و ضمن ارائه آموزش دینی به هزاران مرد، نفوذ خود را بر نهادهای دینی، اجتماعی و سیاسی گسترش دادند.
در درازمدت، تفاسیر مختلف از اسلام با نزاعهای محلی برای کسب قدرت و رقابت در هم آمیخت و زمینهای برای درگیری ایجاد کرد.
خشونتهای درونمسلمانی طی یک سال گذشته افزایش یافته است. در ۱۸ دسامبر ۲۰۲۴، درگیریهای خشونتآمیزی میان پیروان مولانا سعد کندهلوی (سعدپَنتها) و مولانا زبیر احمد (زبیرپَنتها) در «تونگی» در منطقه «غازیپور» بر سر کنترل محوطه «اجتماع» (گردهمایی سالانه مسلمانان) درگرفت. این درگیری دستکم چهار کشته و ۵۰ زخمی بر جای گذاشت.
در ۵ سپتامبر امسال، صدها نفر به آرامگاه نورالحق، معروف به «نورال پاگلا»، در «گوالاندا» در منطقه «راجباری» حمله کردند و پس از نبش قبر، جسد او را به آتش کشیدند. این حمله به دلیل اختلاف بر سر طراحی مقبره صورت گرفت و در جریان خشونتها، یک نفر کشته و بیش از ۲۰ نفر زخمی شدند.
در ۶ سپتامبر، درگیریهایی میان دانشجویان مدرسه «قومی» و مسلمانان سنی پیرو «جشن جلوس» در «هاتازاری» در «چیتاگونگ» رخ داد که صدها زخمی بر جای گذاشت. وضعیت تنها پس از استقرار ارتش تحت کنترل درآمد.
در «پابا» در منطقه «راجشاهی»، صدها نفر در جریان یک جشن سهروزه «میلاد النبی» به یک خانقاه حمله کردند. پلیس حاضر در محل نتوانست از این حمله جلوگیری کند. آرامگاههایی در «بارگونا»، «دیناجپور» و «مایمنسینگ» نیز تخریب شدند و غذایی که برای زائران تهیه شده بود، از بین برده شد.
در پنج و نیم ماه اول پس از سقوط دولت حسینه، دستکم ۴۴ حمله به ۴۰ آرامگاه در سراسر بنگلادش رخ داد که از این میان، ۱۷ مورد در استان داکا، ۱۰ مورد در چیتاگونگ و ۷ مورد در مایمنسینگ بوده است. این حملات فضایی از ترس ایجاد کرده و زائران و شهروندان عادی را از بازدید از اماکن مقدسشان بازداشته است.
علاوه بر حملات به آرامگاهها، خشونتهای جمعی علیه افراد متهم به کفرگویی نیز افزایش یافته است. در ۲۰ اوت، خانه پدری یک تبعه بلژیکی به اتهام کفرگویی مورد حمله قرار گرفت.
عوامل متعددی این افزایش خشونتهای مذهبی را هدایت میکنند. تغییرات سیاسی در بنگلادش به تضعیف اجرای قانون منجر شده و بروز خشونتآمیز اختلافات را تشویق کرده است. اختلافات اصلی عقیدتی معمولاً توسط گروهها به عنوان نسخه «واقعی» یا «ناب» اسلام به تصویر کشیده میشود؛ این امر در چشم پیروانشان نه تنها موضع آنها، بلکه رویارویی با گروههای رقیب را نیز مشروعیت میبخشد. این دیدگاهها توسط رسانههای اجتماعی که به سرعت شایعات را منتشر و جمعیت را بسیج میکنند، تقویت میشوند. علاوه بر این، بیکاری گسترده جوانان و سرخوردگی در میان فارغالتحصیلان مدارس دینی، مردان جوان را پرخاشگرتر کرده است. آنها را میتوان به راحتی برای مشارکت در خشونت، چه بر سر مسائل ایمانی و چه به دستور رهبران دینیشان، تحریک کرد.
علاوه بر این، سیاستهای راستگرایانه مبتنی بر اسلام در حال افزایش است. نفوذ «جماعت اسلامی» و دیگر احزاب مشابه به طور پیوسته در حال رشد بوده است. برای اولین بار در تاریخ، نامزدهای مورد حمایت شاخه دانشجویی جماعت اسلامی، «اسلامی چاترا شبیر»، در انتخابات اتحادیه دانشجویی دانشگاه داکا، تمام پستهای اصلی را به دست آوردند. نتیجه مشابهی در انتخابات دانشجویی دانشگاه جهانگیرنگر نیز مشاهده شد. این امر به وضوح نشان میدهد که مردم به سمت سیاستهای راستگرایانه متمایل شدهاند.
اگرچه این احزاب مذهبی در حال حاضر آشکارا به یکدیگر حمله نمیکنند، اما ظهور راستگرایان فضایی ایجاد کرده است که در آن گروههایی که به تخریب و حمله به نهادهای درونمذهبی مختلف دست میزنند، احساس قدرت بیشتری میکنند.
اگر جناح راست در انتخابات سراسری بعدی پیروز شود، احتمالاً چنین خشونتها و بینظمیهایی ادامه خواهد یافت. در حال حاضر، بنگلادش فاقد یک نیروی سیاسی سکولار-لیبرال قدرتمند است. احزاب چپ نیز نتوانستهاند جایگاه معناداری در بنگلادش پس از حسینه به دست آورند.
علاوه بر این، فرهنگ «قضاوت خیابانی» که از ۵ اوت ۲۰۲۴ با تخریب و غارت نهادهای دولتی و خانههای وزرا و رهبران رژیم سرنگونشده عوامی لیگ آغاز شد، همچنان در حال تقویت است. اخیراً بسیاری از کسبوکارها و افراد قربانی خشونتهای جمعی شدهاند. این تمایل فزاینده به «اتحاد در خشم» – چه از طریق تخریب فیزیکی و چه از طریق گسترش نفرت در رسانههای اجتماعی – خطرناک است و بنگلادش را تهدید میکند.
ملتی که در آن جامعه اکثریت اماکن مقدس یکدیگر را به آتش میکشند و حتی مردگان نیز در آرامش رها نمیشوند، نمیتواند امنیت هیچکس را تضمین کند. اگر اکثریت اینگونه خود را از هم بدرد، چه امیدی برای اقلیتها در روزهای آینده باقی میماند؟
این پرسشی است که اکنون بر سر بنگلادش سایه افکنده است.[1]
[1] thediplomat.com/2025/09/why-are-muslims-turning-on-muslims-in-bangladesh











