در تاریخ ۳ اوت گذشته، حومه شهر عامودا در غرب قامشلی در شمال شرق سوریه، شاهد مراسم کلنگزنی یک معبد جدید برای ایزدیان بود. این اقدام به ابتکار «اتحادیه ایزدیان سوریه» و همزمان با یازدهمین سالگرد رویدادی که به «نسلکشی ایزدیها» معروف است، انجام شد.
در این مراسم، هیئتهایی از اتحادیه ایزدیان از اروپا، شورای روحانی شنگال، و نمایندگانی از اقوام مختلف شمال و شرق سوریه شرکت داشتند.
به گفته مجریان طرح، این معبد به طور کامل با کمکهای مالی پیروان آیین ایزدی ساخته خواهد شد و «مدیریت خودگردان» نیز تأمین مصالح ساختمانی و پشتیبانی اداری لازم را بر عهده خواهد گرفت.
با این حال، این پروژه به سرعت بحثهایی را در میان جامعه ایزدی برانگیخت؛ گروهی آن را گامی برای حفظ هویت دینی و فرهنگی ایزدیان میدانستند و گروهی دیگر معتقد بودند که ایده ساخت این معبد با اسطورهشناسی سنتی ایزدیان سازگار نیست.
آیا آیین ایزدی اجازه ساخت معابد جدید را میدهد؟
معابد و زیارتگاهها جایگاه محوری در اعتقادات ایزدیان دارند. معبد «لالش» واقع در شهرستان شیخان در شمال موصل و شرق شهر دهوک، مقدسترین مرکز دینی ایزدیان در سراسر جهان است. این معبد آرامگاه «شیخ عدی بن مسافر» را در خود جای داده و برجستهترین گواه بر آیینها و دعاهای آنهاست.
ایزدیان در معبد لالش مراسم سالانهای برگزار میکنند که مهمترین آنها «عید جما» است. این عید پیروان این آیین را از کشورهای مختلف جهان گرد هم میآورد و جایگاه آن را به عنوان یک مرجع دینی بیبدیل تقویت میکند.
مهند الکاطع، پژوهشگر تاریخ سیاسی و اجتماعی، توضیح میدهد که آیین ایزدی، آیینی باطنی و مبتنی بر مناسک با نظامی بسته است و بر ساخت معابد عمومی مانند سایر ادیان استوار نیست. او اشاره میکند که مکانهای مقدس شناختهشده نزد ایزدیان به این موارد محدود میشود:
- لالش در منطقه شیخان عراق
- جیل میرا در کوهستان سنجار عراق
- آکتالیش در ارمنستان
الکاطع خاطرنشان میکند که با وجود حدود ۴۰ هزار ایزدی در آلمان، هیچ معبدی در آنجا وجود ندارد. او معتقد است که تلاش برای ساخت معابد خارج از این مکانها، بیش از آنکه بازتابدهنده میراث دینی باشد، بعدی سیاسی دارد؛ مانند مورد «مدیریت خودگردان» که به گفته او، تلاش میکند خود را در قامت حامی اقلیتها نشان دهد.
از سوی دیگر، سرحان عیسی، سخنگوی شورای ایزدیان سوریه، تأکید میکند که در اسطورهشناسی ایزدیان صراحتاً آمده است که پس از معبد لالش، ساخت معابد جدید جایز نیست. او اشاره میکند که فلسفه دینی ایزدیان بر این اصل استوار است که «هر قطعه از زمین، پیوندی با پروردگار است.»
عیسی نگرانی خود را از تکرار تجربیات گذشته ابراز میکند، از جمله ساخت معبدی در روسیه بر مزار «میرزا» که باعث سردرگمی در میان عموم مردم شد تا جایی که گمان کردند ایزدیان بتپرست هستند. او میافزاید که حادثه مشابهی نزدیک بود در عفرین رخ دهد، زمانی که برخی سعی در ساخت معبدی برای زرتشت داشتند که با مخالفت و محکومیت شورا مواجه شد.
تناقضها میان پذیرش و مخالفت
اعلام پروژه ساخت معبد جدید ایزدیان در حومه قامشلی، در میان جامعه ایزدی بدون حاشیه نبود. مواضع به دو دسته تقسیم شد: موافقانی که آن را یک گام تاریخی برای تثبیت حضور این جامعه در سوریه و حفظ هویت فرهنگیشان میدانستند، و مخالفانی که آن را خروج از میراث دینی و یک بهرهبرداری سیاسی میشمردند که میتواند راه را برای مشکلات بزرگتر باز کند.
سرحان عیسی، نماینده شورای ایزدیان سوریه، توضیح میدهد که هویت دینی ایزدیان بر پیوند زیارتگاهها با مکان، زمان و شخصیتهای روحانی مشخصی استوار است که مردم با آنها زندگی کرده و با حافظه جمعیشان گره خوردهاند.
او اشاره میکند که هیچ زیارتگاه تاریخی، از عفرین تا شنگال و لالش، جز برای گواهی بر یک ولی یا یک رویداد روحانی ملموس ساخته نشده است. بر این اساس، عیسی معتقد است که ساخت معبد جدیدی که به یک مرجعیت روحانی روشن استناد نمیکند، با اسطورهشناسی ایزدیان در تضاد است و فاقد مشروعیت دینی است.
او از اختصاص بیش از سه میلیون دلار به این پروژه در زمانی که هزاران خانواده ایزدی از آوارگی و فقر رنج میبرند، انتقاد میکند و معتقد است که شادی برخی از پیروان این آیین از این ابتکار، این حقیقت را که این اقدام از جوهره عقایدشان دور است، پنهان نخواهد کرد. او هشدار میدهد که بزرگترین خطر، شکاف داخلی است که این پروژه ممکن است میان کسانی که آن را به رسمیت شناختن وجود خود میدانند و کسانی که آن را تجاوز به عقیده میپندارند، ایجاد کند.
در مقابل، مناف جعفر، مدیر «خانه ایزدی» در حلب، ساخت این معبد را یک ضرورت فوری میداند، بهویژه با توجه به دشواری دسترسی ایزدیان سوریه به معبد لالش در عراق.
او به اختصاص ۸۰ هکتار زمین برای ساخت معبد اشاره کرده و تأکید میکند که تأمین مالی آن از طریق کمکهای داخلی و خارجی انجام میشود و سهم «مدیریت خودگردان» تنها به ارائه تسهیلات اداری و مصالح ساختمانی محدود است.
لانا شارو، جوان ایزدی نیز معتقد است که وجود یک معبد در داخل سوریه برای او و دیگر پیروان این آیین مایه افتخار است. او اشاره میکند که این اقدام، نمادی از هویت ایزدیان و راهی برای آموزش معتبر اصول دین است.
او تأکید میکند که این پروژه از جایگاه لالش نمیکاهد، بلکه جایگزین عملی برای پیروان این آیین در داخل سوریه برای یادگیری اصول دینشان فراهم میکند و به جامعه گستردهتر امکان میدهد تا با وجود ایزدیان و فرهنگشان آشنا شوند.
تداخل دین و سیاست در تجربه ایزدیان سوریه
بحث پیرامون پروژه ساخت معبد ایزدی در حومه عامودا تنها به ابعاد دینی و اجتماعی محدود نشد و با طرح پرسشهایی درباره حامیان پروژه، اهدافشان و رابطه دین و سیاست در جامعه ایزدی، به سرعت بعد سیاسی نیز به خود گرفت.
«مدیریت خودگردان» در شمال و شرق سوریه که از زمان تأسیس، آنچه را «خط سوم» مینامد، در پیش گرفته، ساخت عبادتگاهها را در اولویت سیاستهای خود قرار نداده است، مگر در پاسخ مستقیم به درخواستهای اقوام دینی و اجتماعی خاص. با مطرح شدن پروژه معبد جدید، این سؤال اساسی پیش آمد: آیا خود ایزدیان واقعاً در شرایط کنونی خواستار مکانی برای عبادت بودهاند؟
به گفته نماینده شورای ایزدیان سوریه به «رصیف ۲۲»، رنج این جامعه «بحران وجود است، نه بحران عبادت». او توضیح میدهد که ایزدیان روستاهای خود را به دلیل نبود معبد ترک نکردهاند، بلکه در نتیجه آنچه او «ریشهکنسازی سیستماتیک» در عفرین و «سریکانی» (رأس العین) توصیف میکند، مجبور به ترک دیار خود شدهاند؛ فرآیندی که آنها را در مناطق تاریخیشان در آستانه انقراض قرار داده است.
او تأکید میکند که با این شورا، به عنوان اولین تشکل سیاسی نماینده ایزدیان سوریه، نه در مورد چشمانداز، نه زمانبندی و نه نیاز به این پروژه مشورت نشده، بلکه تنها از آنها خواسته شده پس از اتخاذ تصمیم، موافقت خود را اعلام کنند.
او این امر را «به حاشیه راندن نمایندگی واقعی و نادیده گرفتن یک صدای اساسی» میداند، اما تأکید میکند که اختلاف با «مدیریت خودگردان» در این مورد، قدردانی آنها از نقش این نهاد در حفاظت از همه اقوام، از جمله ایزدیان را نفی نمیکند.
نماینده شورا معتقد است که اتکا به «مشورتهای جزئی یا تأییدهای نمادین» در مسائل حساس، میتواند راه را برای شکاف اجتماعی باز کند و وحدت صدای ایزدیان را تضعیف نماید. او تأکید میکند که اولویت باید احیای زیارتگاههای تاریخی در عفرین و سریکانی باشد که از سال ۲۰۱۱ رها شده و به چراگاه حیوانات تبدیل شدهاند، نه ساخت معابد نمادین جدید.
در مقابل، مناف جعفر، مدیر «خانه ایزدی» در حلب، موضع شورا را رد کرده و مخالفت آن را «کاملاً سیاسی و نه دینی» میداند. او توضیح میدهد که این شکاف به دلیل تفاوت در مرجعیتهای سیاسی است؛ زیرا «اتحادیه ایزدیان» وابسته به «مدیریت خودگردان» است، در حالی که «شورای ایزدیان سوریه» با «شورای ملی» و «ارتش ملی» (مخالفان دولت سوریه) در ارتباط است.
او اشاره میکند که کنفرانس وحدت کُردها به توافقات جزئی منجر شد، اما این توافقات به طور کامل در عمل پیادهسازی نشدند.
جعفر تأکید میکند که آنچه شورا مطرح میکند «اغراقآمیز» است، زیرا اختلاف دینی میان جوامع ایزدی وجود ندارد، بلکه تفاوت سیاسی است. او اشاره میکند که «خانه ایزدی» وابسته به «اتحادیه ایزدیان سوریه» که به گفته او نماینده اکثریت است، در مراسم کلنگزنی معبد جدید حضور داشته است.
از این رو، بحث و جدل پیرامون پروژه معبد ایزدی، آینهای از یک شکاف عمیقتر در درون این جامعه است که در آن ملاحظات دینی با محاسبات سیاسی در هم آمیخته است؛ آن هم در زمانی که ایزدیان یکی از مهمترین مراحل اثبات وجود خود را تجربه میکنند.
میان کسانی که این پروژه را گامی برای تقویت هویت میبینند و کسانی که آن را بهرهبرداری سیاسی برای برهم زدن یکپارچگی جامعه میدانند، این نگرانی همچنان پابرجاست که سیاسی کردن دین به یک شکاف داخلی جدید منجر شود که به جای تقویت انسجام جامعه ایزدی، شکنندگی آن را افزایش دهد.[1]
[1] raseef22.net/article/1100744-











